تو خاموشی تک چراغ دلم
هنوز خالی جای چشمای تو
توهر لحظه که می شکنه بغض من
چقد خیاله جای حرفای تو
چقد سعی کردام ولی لحظه ای
به جز گریه چیزی نصیبم نشد
تو هر لحظه سعی کردام اما یکم
علاقم به چشمای تو کم نشد
نشد تا به خاموشی عادت کنم
شبامو چراغ تو راحت نذاشت
توهر لحظه که می شکنه بغض من
چقد خالیه جای حرفای تو
چه سخته وقتی فکر میکنی کسی تورو میخاد ولی همش خیاله
چه سخته دلت واسه کسی تنگ بشه و نتونی کاری کنی
چه سخته نفس هات رو به نفس کسی عادت بدی ولی از کنارت بره
چه سخته وقتی تو خیابون باشی و یه دفعه عشق گمشده ات رو ببینی
چه سخته زندگی بدون عشق
جه سخته اعتماد دوباره به عشق
چه سخته خدا چه سخته کاشکی هرگز عاشق نشی
میگن معبود واقعی فقط خداست پس چرا همه در زمین دنبال اونن؟؟؟
خدایا می ترسم از فردا
وقتی از خواب بیدار شدام دیدام نیست!!!
گفتم شاید کابوسی بیش نباشد ولی دریغا که راست بود...
بی پروا فریادی زدام ، فریادام به ناله تبدیل شد و کس نبود...
در لحظه بی کسی باز آوردام خدا را
گفتم شاید بشنود این فریاد را
خدایا می ترسم از فردا
معبودا معبود زمینی من رفت ...
منتظرام همجو کودکی که وقتی مادر نباشد
بی قرار است تا مادر با لبی خندان بازآید.
منتـــــــــــــــــــــــــــــــــظرام
سلامی به گرمی تابستان
من مردی هستم گمشده در دنیایی که همه محکوم آزاران، اولین پستم هستش خیلی سخته از کجا شروع کنم؟ا!! ولی باید از یک جای سرپا وایساد
ددر نیایی که همه ....
دوستان به نظرام شعر گفتن زیبا نیست این حس بیان عواطف زیباس!!! نظر شما چیه؟